top of page

عهد عتیق | کتابهای پیامبران صغیر

هوشع

چیزهایی که باید بدانید

کتاب از کجا شروع می شود؟

کتاب درست قبل از تسخیر پادشاهی شمالی توسط آشور آغاز می شود.

مکان هایی برای رفتن

با هوشع و خانواده اش آشنا می شویم

هوشع ۲:۱-۱۱

 

هوشع همسرش را به خانه آورد

هوسیا ۳

 

خدا اسرائیل را مجازات خواهد کرد*

هوشیا ۹

 

خدا اسرائیل را دوست داشت*

هوشیا ۱۱

 

هوشع اسرائیل را به توبه دعوت کرد*

هوشیا ۱۴

پایان کتاب کجاست؟

کتاب سال ها بعد به پایان می رسد. کتاب درست قبل از اینکه آشور قبایل شمال را بگیرد به پایان می رسد.

مردم برای دانستن

هوسی

گومر

داستان هوشع

هوشع نبی* بود که از طرف خدا با اسرائیل صحبت کرد. او این کتاب را نوشت تا به مردم بگوید خدا چقدر آنها را دوست دارد. اما او کتاب را به شیوه ای غیرعادی نوشت. او داستانی از زندگی خود تعریف کرد. سپس به مردم نشان داد که چگونه داستان او شبیه داستان دیگری است. آن داستان درباره خدا و قومش است.

 

داستانی که هوشیا می گوید درباره زندگی خود و ازدواج خودش است. هوشیا همسری پیدا کرد. او به همسرش وفادار بود، اما زن به او وفادار نبود. مردان دیگر به او پول می دادند، بنابراین او جسد خود را به آنها می داد. هوشع به اسرائیل* گفت که آنها مانند همسر او هستند. خدا هم مثل او بود. اسرائیل* به وعده خود با خدا وفادار نبود. اما خدا در عشق خود به آنها وفادار بود.

 

هوشع می خواست اسرائیل* این پیام را بداند. خداوند به وعده های خود عمل کرد. خداوند به عهد خود وفا می‌کند، حتی اگر آنها از عهد خود به او تخلف کنند. خداوند به عهد وفادار خواهد بود*. او این عشق وفادار را به هزاران نفر که از او اطاعت کردند و دوستش داشتند نشان داد. علیرغم تمام اتفاقاتی که برای اسرائیل افتاد، خدا از محبت آنها دست بر نمی داشت.

 

اما اسرائیل* از خدا اطاعت نکرده بود.

 

وقتی اسرائیل یک ملت جوان بود، من آنها را دوست داشتم.

من تصمیم گرفتم پسرم را از مصر بیرون بیاورم.

اما هر چه بیشتر اسرائیل را صدا زدم،

هر چه بیشتر از من دور می شدند.» [۱]

 

پس هوشع گفت که خداوند آنها را از سرزمینشان بیرون خواهد کرد. این اتفاق می افتاد زیرا آنها از قوانینی که خدا از موسی به آنها داده بود اطاعت نکردند. خداوند* خدای حسود بود و اسرائیل* غیر از او خدایان دیگری نداشت. اما اسرائیل* به جای خداوند*، به دنبال کمک به ملل دیگر بود. چون این کار را کردند، خداوند آنها را به آشور فرستاد. آنها سالهای زیادی در آنجا نگهداری می شدند. هوشع برای کمک به درک آنها این موضوع را با زمانی که آنها در مصر برده بودند مقایسه کرد.

 

اما خدا نمی خواهد اسرائیل* را در آشور بماند. در آینده آنها را از آشور بیرون خواهد آورد، همانطور که آنها را از مصر بیرون آورد. خداوند اسرائیل را مجازات خواهد کرد. اما خدا آنها را برای همیشه رد نمی کند. آنها را به سرزمینی که به آنها وعده داده بود باز می گرداند. او دوباره از آنها مراقبت می کرد.

 

همسر هوشع از دست هوشع فرار کرد. اما هوشیا تصمیم گرفت برود و او را پیدا کند. وقتی او را یافت، برده بود. پس هوشع او را از صاحبان او خرید. او را به خانه اش برگرداند. او امیدوار بود که این امر مانع از فروش بدنش به مردان برای رابطه جنسی شود. او امیدوار بود که دردی که می کشید او را تغییر داده باشد.

 

در بخشی از داستان هوشع، او درباره داوود صحبت کرد. او وعده خدا به داوود را به مردم یادآوری کرد. [۲] خدا وعده داد که در آینده، مسیحی* خواهد آمد. او پادشاه خاندان داوود خواهد بود. و وقتی می آمد، مانند داوود حکومت می کرد. هوشع مدتها پس از زمان داوود زندگی کرد. اما هوشع همچنان می‌توانست منتظر زمانی باشد که اسرائیل* «بازگردد و یهوه خدای خود و داوود پادشاه خود را بخواهد.» [۳]

 

داستانی که هوسیا گفت یک داستان واقعی است. هوشیا این کارها را انجام داد. این اتفاقات برای هوشع افتاد. اما داستان هم داستانی است که درس می دهد. درس این است که خدا چقدر قوم خود را دوست داشت. قومش از او اطاعت نکردند. سپس خداوند به وعده خود مبنی بر مجازات آنها به خاطر آن گناهان عمل کرد. اما محبت خداوند نسبت به آنها از بین نرفت. او صبور بود. ممکن است آنها را بفرستد. اما او آنها را فراموش نمی کرد و آنها را برای همیشه ترک نمی کرد.

 

یک روز، اسرائیل* به سوی خدا باز خواهد گشت. آنها به کارهای شیطانی خود اعتراف می کردند. آنها دوباره خدا را دوست خواهند داشت. و خدا آنها را می بخشید.

 

[۱] هوشع ۱:۱۱-۲

[۲] دوم سموئیل ۱۶:۷

[۳] هوشع ۵:۳

bottom of page