top of page

عهد عتیق | کتابهای پیامبران بزرگوار

دانیال

چیزهایی که باید بدانید

کتاب از کجا شروع می شود؟

کتاب از زمانی شروع می شود که دانیال جوانی در بابل بود. مردی به نام نبوکدنصر پادشاه بابل بود.

جاهایی که باید رفت

دوست دانیال تعظیم نکرد

دانیال ۳

یک پادشاه تبدیل به یک مرد وحشی شد

دانیال ۴: ۲۸-۳۷

 

دانیال با شیرها روبرو شد

دانیال۶

 

دانیل رویای بزرگی داشت

دانیال ۷

 

دانیال دعا کرد

دانیال ۹: ۱-۱۹

پایان کتاب کجاست؟

این کتاب زمانی به پایان می رسد که دانیال پیر بود و کوروش پادشاه ایران بود.

مردم برای دانستن

دانیال

شادرک

مشاک

عابدنیگو

نبوکدنصر

بتاشازار

کوروش

داستان دانیال

دانیال نبی بود*. اما دانیال با همان مردمی که ارمیا یا حزقیال صحبت کردند صحبت نکرد. او برای خدا با رهبرانی که به آنها خدمت می کرد صحبت کرد.

از سخنان دانیال چیزهای زیادی خواهید آموخت. اما شما به همان اندازه از شیوه زندگی دانیل یاد خواهید گرفت. او به گونه ای زندگی می کرد که به خدا افتخار می کرد. او از خدا پیروی کرد و حتی در هنگام سختی از خدا اطاعت کرد. دانیال به مردم نشان داد که آنها نیز باید از خدا پیروی کنند. این همان کاری است که همه انبیای راستین* انجام می دهند.

سال‌ها قبل، سربازانی از بابل وارد اورشلیم شدند. دیوارها را شکستند. معبد را سوزاندند*. بسیاری از مردم را با خود بردند. آنها اکثر مردم اورشلیم را مجبور به ترک سرزمین خود کردند. وقتی این اتفاق افتاد دانیل آنجا بود. مجبور شد سرزمینش را ترک کند. او مجبور شد خیلی دور از خانه زندگی کند.

اما دانیال خدا را فراموش نکرد. و خداوند دانیال را فراموش نکرد. دانیال به گونه ای زندگی می کرد که به خدا افتخار می کرد. و خداوند به دانیال نیز عزت داد. دانیال را پیامبر کرد*.

دانیال این کتاب را نوشته است. خیلی از چیزهایی که گفت اینجا هست. و بسیاری از کارهایی که او انجام داد اینجا نیز هست.

این قسمت اول کتاب چند داستان از زندگی دانیل و دوستانش را بیان می کند. بارها مردم بابل تلاش کردند تا خدای واقعی را فراموش کنند و به خدایان دروغین خدمت کنند. آنها حتی سعی کردند دانیل و دوستانش را بکشند. آنها آنها را دوست نداشتند زیرا آنها به خدایان دروغین خدمت نمی کردند. اما دانیال و دوستانش به خدای واقعی وفادار بودند. دانیال مرد بسیار مهمی در حکومت بابل شد.

در اولین داستان دانیل، شما با دانیل و تعدادی از دوستانش آشنا می شوید. آنها جوانان عبری* بودند که در بابل زندگی می کردند. پادشاه از آنها می خواست غذاهایی بخورند که خدا نمی خواست قومش بخورند. این یک مشکل بود. پس دانیال و دوستانش به خدا توکل کردند و برنامه ریزی کردند. در زمان سختی خدا را اطاعت کردند. داستان می گوید که چگونه خداوند آنها را برکت داد. از همان ابتدا می‌توانیم ببینیم که دانیال مرد خوبی بود که تصمیم گرفت حتی زمانی که سخت بود از خدا اطاعت کند.

یکی از ایده های مهم در کتاب دانیال این است که خدا بزرگ است. دو تن از پادشاهان بزرگ دانیال این را فهمیدند. هر دو پادشاه متفق القول بودند که پادشاهی* خدا تا ابد باقی خواهد ماند. هرگز نمی شد آن را نابود کرد. [۱]

قسمت دوم کتاب در مورد رویاهای دانیل می گوید. این خواب های عجیبی بود. گاهی اوقات دانیال وقتی رویاهایش را می دید بیدار بود. اینها رویاهای خاصی بود که خدا برای دانیال فرستاد تا به او بگوید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. برخی از چیزهایی که دانیل در رویاهای خود دیده بود اکنون اتفاق افتاده است. چیزهای دیگری که خدا در خواب به دانیال گفته هنوز اتفاق نیفتاده است. اما خداوند کنترل آینده را در دست دارد. خداوند به آنچه وعده داده عمل خواهد کرد.

دانیال مانند سایر پیامبران* بود. اما او نیز همان نبود. او گفت که چه بر سر ملت های روزگارش می آید. او همچنین در مورد رؤیاهای خود درباره آنچه که مدتها پس از رفتنش اتفاق می افتد گفت. دانیال دید که خدا نقشه بزرگی دارد. روزی، هر بخش از برنامه خدا درست همانطور که او می‌خواست عملی می‌شد.

رؤیاهای دانیال* برای این کتاب بسیار مهم است. آنها همچنین برای بقیه کتاب مقدس مهم هستند. دانیال درباره رؤیای خود از پادشاه بزرگ گفت که روزی خواهد آمد. او پسر انسان بود. [۲] او در ابرها می آمد تا برای همیشه پادشاه همه مردم شود. کلماتی که دانیال به کار برد، مانند کلماتی است که از قول خدا به داوود داده است. [۳] خداوند به داوود وعده داد که پادشاهی از خانواده او، پادشاه ابدی* خواهد بود که بر ملت‌ها حکومت خواهد کرد. این خواب دانیال را امیدوار کرد*. و داستان آن رویا از آن زمان برای قوم خدا داستان امید * بوده است.

ارمیا گفت که مردم به سرزمین خود باز خواهند گشت. از کتاب‌های عزرا و نحمیا می‌دانیم که مردم به سرزمین بازگشتند. دانیال گفت که مردم نیز به سرزمین باز خواهند گشت. آیا این همان چیزی است که دنیل در مورد آن صحبت می کرد؟ یا در مورد چیز دیگری صحبت می کرد؟ آیا این پادشاهی* به زودی به دست مردم زمان دانیال خواهد رسید؟ یا خیلی دیرتر می آید؟

کتاب دانیال به این سوال پاسخ می دهد. روزی فرشته ای نزد دانیال آمد. فرشته به دانیال گفت که پادشاهی* که او دید، سالها در آینده خواهد آمد. [۴] در آن زمان، خدا به گناه پایان می‌داد*. و پادشاه خدا بر پادشاهی حکومت خواهد کرد*. او همه چیز را به همان صورتی که خدا می خواست برمی گرداند. به یاد داشته باشید که دانیال در مورد این پادشاه چه گفت. این به شما کمک می کند تا برخی از چیزهایی را که عیسی هنگام خواندن عهد جدید گفت*، درک کنید. همچنین به شما کمک می‌کند بفهمید که عیسی پادشاهی بود که دانیال درباره‌اش صحبت می‌کرد.

دانیال کتاب خود را با صحبت در مورد پادشاه دیگری به پایان رساند. این پادشاه نیز در آینده ای دور خواهد آمد. او با همه پادشاهان دیگر متفاوت خواهد بود. این پادشاه سعی می کند خود را بزرگ کند. او سعی می کرد زمینی را که خدا به مردمش داده بود، بگیرد. این شاه خوب نبود. او حتی سعی می کرد با خدا بجنگد. دانیال قول داد که خدا اجازه نخواهد داد این پادشاه پیروز شود. خدا پادشاهی* خود را تکه تکه خواهد کرد.

[۱] دانیال ۳: ۳ و دانیال ۶: ۲۶-۲۸

[۲] دانیال ۱۲:۷-۱۴؛ ۱۷:۸

[۳] دوم سموئیل ۷

[۴] دانیال ۲۰:۹-۲۷

bottom of page