top of page

عهد عتیق | کتاب های شعر

امثال

چیزهایی که باید بدانید

کتاب از کجا شروع می شود؟

ضرب المثل ها با کلماتی که سلیمان به پسرش گفت آغاز می شود. عقل را بیابید و زندگی را پیدا کنید.

مکان هایی برای رفتن

حکمت می خواند

امثال ۱: ۲۰-۳۳

 

به خداوند اعتماد کن

امثال ۱:۳-۱۲

 

چیزی را که مال شما نیست نگیرید

امثال ۱:۵-۲۳

 

یک مرد فقیر بهتر از یک کلاهبردار است

امثال ۱۹:‏۱-‏۲۹

 

نویسنده یک زن شریف را توصیف کرد

امثال ۳۱: ۱۰-۳۱

کتاب به کجا ختم می شود؟

ضرب المثل ها با شعر بلندی در مورد زن شریف به پایان می رسد.

مردم برای دانستن

سلیمان

لموئل

ابله

مرد عاقل

داستان امثال

کتاب امثال مجموعه ای مانند مزامیر است. اما این کتاب یک گروه ترانه نیست. این مجموعه ای از بسیاری از سخنان حکیمانه است. سلیمان پسر داوود بیشتر این کلمات حکیمانه را نوشت یا گردآوری کرد. او آنها را در طول زندگی خود نوشت. بعداً افراد دیگر کلمات حکیمانه بیشتری اضافه کردند. اما همه آنها مانند توصیه های خوب یک پدر خردمند به پسرش است. کتاب به این ترتیب آغاز می شود. پدری به پسرش گفت که به سخنان او گوش دهد و «آموزش مادرت» را به خاطر بسپارد. پدر اینها را به پسرش گفت تا عاقل شود.

 

در قسمت اول، سلیمان به پسرش گفت که خرد مهم است. دلیل اینکه ما باید بخواهیم عاقل باشیم این است که خدا حکیم است. حکمت او به قدری است که همه حکمت واقعی از خدا سرچشمه می گیرد. خداوند همیشه به مرد یا زنی که به دنبال آن است، عقل می دهد. ما می توانیم با گوش دادن به سخنان خدا یاد بگیریم که چگونه عاقل باشیم. این همان چیزی است که کتاب امثال است - کلمات حکیمانه ای که به ما کمک می کند خرد پیدا کنیم.

 

سلیمان می خواست پسرش بداند که او باید انتخاب کند. او باید بین راه های عاقلانه و راه های احمقانه یکی را انتخاب کند. افرادی که حکمت را انتخاب می کنند نشان می دهند که به خدا احترام می گذارند. اما افراد شرور* احمق هستند. به خدا احترام نمی گذارند و راهشان سخت می شود. خداوند افراد شرور را مجازات خواهد کرد. پس سلیمان پسرش را به تحصیل حکمت توصیه کرد.

 

سپس، پسرش را از خطرات شر* برحذر داشت. افراد شرور* می توانند به یک جوان آسیب برسانند. نصیحت شیطانی به دردسر می انجامد. اگر راه افراد بد* را دنبال کنید، چیزهای نیکو نخواهید یافت. شما فقط شرم را خواهید یافت.

 

نه فصل اول با این توصیه خوب پر شده است. فصل های بعدی پر از سخنان حکیمانه سلیمان است. آنها تقریباً در مورد هر بخش از زندگی صحبت می کنند.

 

کلماتی در مورد صادق بودن در تجارت وجود دارد.

 

«خداوند* از آن متنفر است که مردم از ترازو برای فریب دیگران استفاده کنند. اما وقتی مردم از وزنه های صادقانه استفاده می کنند، خوشحال می شود.» [۱]

 

کلماتی در مورد نحوه رفتار با فقرا وجود دارد.

 

هر کس به مردم فقیر آسیب برساند، خالق خود را مسخره می کند. اما هر که با نیازمندان مهربان باشد، خدا را گرامی می دارد.» [۲]

 

کلماتی در مورد چگونگی دوست خوب بودن وجود دارد.

 

یک دوست همیشه عاشق است. آنها برای کمک به هنگام بروز مشکل وجود دارند. [۳]

 

کلماتی وجود دارد که می گوید چگونه از دشمنان خود مراقبت کنید.

 

اگر دشمنت گرسنه است به او غذا بده تا بخورد. اگر آب ندارد به او آب بدهید تا بنوشد.» [۴]

 

اما این کلمات فقط توصیه خوبی برای این زندگی نیستند. آنها به ما توصیه هایی می کنند که ما را برای زندگی آینده آماده می کند. ضرب المثل در مورد این زندگی و زندگی آینده صحبت می کند. ضرب المثل ها به ما یادآوری می کنند که خداوند قاضی دانا است. او کارهای ما را به یاد می آورد و ما در برابر کارهایی که انجام می دهیم به او پاسخ خواهیم داد. در ضرب المثل ها داستانی وجود ندارد. اما خداوند چیزهای زیادی را در مورد خودش در کتاب به ما نشان می دهد.

 

آخرین قسمت های کتاب سخنان حکیمانه ای از سه فرد مختلف است. یکی سخنان مردی به نام آگور را ثبت می کند. یکی داستانی از مادر شاه لموئل است. او به او توصیه های عاقلانه ای در مورد یافتن یک همسر خوب داد. لموئل آن کلمات را به خاطر آورد و آنها را یادداشت کرد. کتاب با این شعر در مورد زنی نجیب که مادر لموئل به او گفته است پایان می یابد. [۵]

سلیمان چیزهای عاقلانه زیادی برای گفتن داشت. اما او به توصیه خود عمل نکرد. دوم تواریخ به ما می‌گوید که او کارهای زیادی انجام داد که عاقلانه نبود. حکمت واقعی این نیست که بدانیم چه چیزی خوب و درست است. حکمت واقعی این است که اینگونه زندگی کنیم.

 

[۱] امثال ۱:۱۱

[۲] امثال ۳۱:۱۴

[۳] امثال ۱۷:۱۷

[۴] امثال ۲۱:۲۵

[۵] امثال ۱:۳۱-۹

bottom of page